سرمایهگذاری برای فناوریهای نوین
امروز کسبوُکارهای زیادی را میبینیم که تلاش میکنند از فناوریها نوین بهره ببرند. بیشتر آنها با اختصاص سرمایههای قابلتوجه در این مسیر، امیدوارند که بتوانند از مزایای آن بهرهمند شوند. اما مساله اینجاست که نمیشود صرفاً با سرمایهگذاری این انتظار را داشت. وسترمن در پژوهشهای خود نشان داده است که نکته مهمتر از سرمایهگذاری، این مساله بنیادین است که این کسبوُکارها تغییرات پیشآمدهی ناشی از آن را چگونه راهبری میکنند؟
این تحقیقات نشان داد که برتری زبدگان دیجیتال بر دیگران، در دو بُعد اساسی قابل توصیف است:
1) چیستی فناوری: که آن را «قابلیتهای دیجیتال» نامیدهاند.
2) چگونگی راهبری تغییر: که آن را «قابلیتهای رهبری» نامیدهاند.
توانمندی کسبوُکارها در هر کدام از این دو بُعد و ترکیب این دو توانایی با هم، موجب بهدست آوردن مزیت برای آن کسبوُکار به عنوان یک زبدهی دیجیتال میگردد، که او را نسبت به رقبا برجسته میکند.
قابلیتهای دیجیتال
احتمالاً شما هم با کسبوُکارهایی مواجهه شدهاید که به شکل مفرطی ابزارهای فناوری را در اندازهها و شیوههای مختلفی برای خود جمع کردهاند، بهنحوی که بهنظر میرسد خود این ابزارها هدف اصلی بودهاند و یا حتی بدتر از آن؛ این حرکت نمایشی است که بیشتر برای تاثیرگذاری بر مشتری انجام میشود.
اما واقعیت این است که زبدگان دیجیتال فناوریها را به این مقصود بهکار نمیبرند، بلکه فناوری را جهت ایجاد امکان برقراری ارتباط نزدیکتر و روانتر با مشتریان و تامینکنندگان، بالا بردن سطح توانایی کاکنان برای انجام امور محوله و ایجاد تحول تاثیرگذار در اجرای فرآیندهای کسبوُکار، بهکار میبرند.
قابلیتهای رهبری
در هر صورت وقتی که ابزارها فراهم میشود و فناوریهای نوین از راه میرسند، نقش اندیشهها و شیوههای رهبری در این موضوع بیشتر نمایان میشود. زبدگان دیجیتال به شایستگی از اهرم رهبری استفاده میکنند تا فناوری را به تحول تبدیل نمایند.
پژوهشهای وسترمن در خصوص رهبری نشان میدهد که برای رسیدن به هدف زبدگی دیجیتال، رهبری از بالا به پایین است که مؤثر واقع میشود. زبدگان دیجیتال در رهبری سازمان خود، سه وظیفهی اساسی دارند:
جهتدهی به این حرکت،
ایجاد ضربآهنگ مناسب برای کل بخشها و
کسب اطمینان از حرکت سازمان بر روی ریل تعیینشده را پیگیری میکنند.
رهبری از بالا به پایین در فضای زبدگی دیجیتال نه به این معنی است که، از ابتدای کار بنشینیم و تمام جزییات مسیر را به دقت و وسواس برنامهریزی کنیم و نه به این معنی که کنار بکشیم و تنها به تشویق نیروهای سازمان برای رسیدن تحولات بزرگ باشیم. بلکه معنایی که مدنظر است؛ چشماندازی گسترده و شفاف از آینده است که توسط رهبر ترسیم میشود و همزمان خودش به عنوان پیشقدم اجرای عملیات را با ابتکارات نو، آغاز میکند.
همچنین در طول زمان سعی میکند تا کارکنان را نیز درگیر این چشمانداز و اهداف تحولگرای آن نماید. پس از آنکه همهی سیستم درگیر این حرکت شدند، رهبران در کل مسیر، حضور فعال دارند تا که با تحلیل بازخورد و نظارت کامل، بتوانند در مواقع لازم، تغییرات را در چشمانداز اعمال کند و تا جایی که ممکن است نظارت داشته باشد که کار از مسیر چشمانداز خارج نشود. در یک کلام میتوان گفت که رهبری بالا به پایین به معنای حکمرانی و هماهنگی قدرتمند در سیستم است.
هدف از همهی این کارها ایجاد مزیتی حقیقی است. مزیتی که مدنظر است، لازم دارد که فعالیتهای مختلف دیجیتالی که در کسبوُکار ما انجام میشود، با یکدیگر در ارتباط باشند. برای اینکه بتوانیم به این سطح از ارتباط برسیم، میبایست افراد درگیر در پروژهی ما، از نظر فکری بههم نزدیک باشند و زبان مشترک گفتوُگو با هم داشته باشند.