تلاش انسان برای رفع احساس تنهایی ؛ تنهایی آدم، در تنهایی دوران

«بن کالمن» ( مایکل داگلاس ) در فیلم «مرد تنها»[1] (Solitary Man) در حال توضیح دادن است.

توضیح این‌که چه شد تصمیم گرفت به همه چیز پشت پا بزند. چه شد همه چیز را رها کرد و سر به رسوایی نهاد.

لحظه‌ای که خیلی چیزها خراب شده و از دست دادن زندگی باشکوهش او را از پا انداخته، در توضیح آن زمانی که باعث شد او این اضمحلال را آغاز کند می‌گوید:

 

«ببین! ۳۰ سال پیش، وقتی که می‌رفتم توی یه اتاق، اون اتاق تغییر می‌کرد.

فقط به این دلیل که من اون‌جا بودم.

من آدم رده بالایی بودم. یه آدم خود ساخته، با ظاهری عالی، تبلیغات تلویزیونی داشتم و این جور چیزها.

من یه شیر بودم. مردم به من این‌جوری نیگاه می کردن.

ولی بعد، اوضاع شروع کرد به عوض شدن. و بعدِ ۱۰ یا ۱۲ سال، وقتی من می‌رفتم توی اتاق، فقط آدم‌های قدیمی بودن که به من توجه می‌کردن، اونا من رو می‌شناختن و برای بقیه من نامرئی بودم»

 

یکی از چیزهایی که آدم‌ها را به شدت از زندگی می‌گسلاند، این است که دیده نشود. این آن نقطه‌ای است که انسان از درون منهدم می‌شود.

احساس تنهایی از همان ابتدا با انسان بوده است. احساس نوعی «دور افتاده‌گی» از چیزی که به آن تعلق داشته است و «جدایی» از یک منبعی که نمی‌شناسد، اما حس آن را دارد.

تنها بودن یکی از دردهای تلخ بشریت است که عموم انسان‌ها را آزار می‌دهد. این را که می‌گویم، چیزی فراتر از واهمه‌ی ما برای تنها ماندن فیزیکی است که وقتی تنها هستیم، نتوانیم در برابر حمله‌ی حیوانات وحشی از خودمان دفاع کنیم.

از این که می‌خواهیم دیگران در اطراف ما باشند، اهداف مختلفی را دنبال می‌کنیم. گاهی می‌خواهیم که آن چاله‌ی سیاه و تاریک درون‌مان را که از تهی بودن‌مان ناشی می‌شود، پر کنند. گاهی هم می‌خواهیم که کسی در کنارمان باشد که راه را نشان‌مان بدهد تا در پیچ‌وُ‌تاب‌های زندگی‌مان گم نشویم. بعضی مواقع هم می‌خواهیم به خودمان اطمینان بدهیم که در فراز‌وُ‌نشیب‌های زندگی و مواجهه با سختی‌ها تنها نیستیم.

شاید یکی از مهم‌ترین انگیزه‌های ما برای با هم بودن این است که خودمان، هویت و وجود خودمان را در قبال همراهی و وجود دیگران می توانیم بسنجیم و بفهمیم و تشخیص دهیم.

هر انگیزه‌ای که داشته باشیم، به هر حال انسان بودن ما، همیشه با تلاشی برای تنها نبودن و تنها نماندن همراه است.

اگر از همان ابتدا این‌گونه باشد، شاید تا این اندازه مخرب نباشد که زمانی انسان در موقعیتی باشد که برجسته است و بعد به هر دلیلی از مرکز توجه به حاشیه رانده می‌شود و این می‌شود نقطه آغاز اضمحلال.

[1] . “Solitary Man”. Director: Koppelman, Brian & Levien David.

نظر دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *