شش نیروی پیشران تغییر
در هر پروژهی آیندهشناسی، نیروهای پیشرانی را مشاهده میکنیم که با توانایی تاثیرگذاری، تغییرات ناگهانی را در چشمانداز آیندهی پیشرو ایجاد میکنند. زمانی که در مورد آینده فکر میکنیم، تقریباً همهی نیروهای پیشران اهمیت داشته و امکان تأثیر دارند، اما تلفیق چند نیروی پیشران که با یکدیگر همسو شدهاند، باعث ایجاد اختلالات واقعی میشود. در این پژوهش، شش نیروی پیشران، بهعنوان مهمترین نیروهای مرتبط با موضوع مهارتهای شغلی مورد نیاز آینده، از میان نیروهای مختلف تاثیرگذار انتخاب شده است که در اینجا به بررسی آنها میپردازیم:
اگر قسمت قبلی این نوشته را مطالعه نکردهاید، پیشنهاد میکنم ابتدا آن را مطالعه کنید:
- افزایش طول عمر
افزایش طول عمر جهانی، طبیعت حرفهها و روند یادگیری را تغییر میدهد.
برآورد شده است که تا سال 2025، تعداد آمریکاییهای بالای 60 سال، 70٪ افزایش مییابد.
طی دههی آینده شاهد چالش پیری جمعیت خواهیم بود.
با ایجاد فرصتهای در حال ظهور برای زندگی واقعگرایانه، گسترش زندگی سالم، بهداشت فردی و اجتماعی، درک جدیدی از موضوع سن بهوجود آمده است.
با این وضعیت، افراد نیاز به تغییر رویکرد خود نسبت به حرفه، زندگی خانوادگی و تحصیلات خود دارند تا بتوانند این تغییرات را مدیریت کنند.
در این وضعیت، نکاتی قابل توجه هستند، از جمله اینکه؛ مردم نیاز دارند برای تأمین منابع کافی برای دوران بازنشستگی خود، حداقل تا ۶۵ سالگی کار کنند.
شغلهای آینده چندگانه خواهد بود و بهصورت عادی به یک روند مادامالعمرِ یادگیری و آمادهسازی نیاز داریم تا بتوانیم در موقعیت تغییر شغل یا رشد کردن در مسیرهای مختلف، آمادگی لازم را داشته باشیم.
از سوی دیگر، سازمانها نیز مجبورند مسیرهای شغلی خود را که بهصورت سنتی تنظیم شده، تغییر داده، تنوع و انعطافپذیری بیشتری ایجاد کنند.
افراد سالخورده بهطور فزایندهای تقاضای فرصتها، محصولات و خدمات پزشکی خواهند داشت.
همانطور که ما در مسیر حرکت به سوی یک سبک زندگی سالم قرار میگیریم و رویکردهای جامعی برای آنچه که میخوریم، چگونه کار کردن و جایی که زندگی میکنیم، تدوین میکنیم، اقتصاد جهانی هم بهطور کلی، به سمتی میرود که از دریچهی «سلامت» نگریسته شود.
- ظهور سیستمها و دستگاههای هوشمند
خودکارسازی کارها، کارکنان انسانی را از رباتگونه بودن و انجام کارهای تکراری رها میکند.
رابطهی بین انسان و ابزارهایش به صورت عمده تغییر خواهد کرد.
با توسعهی هوش مصنوعی، در دهه آینده، دستگاههای هوشمند نسل جدید، وارد خانه، دفاتر و کارخانهها میشوند و جزیی از تولید، آموزش، مبارزه، پزشکی، امنیت و تقریباً هر حوزه زندگی ما خواهند بود. این ماشینها در برخی وظایف، جایگزین انسان شده و در برخی وظایف دیگر انسان را تقویت خواهد کرد.
یکی از مهمترین تاثیرات این اتفاق که ممکن است کمتر مورد توجه باشد، این است که؛ با حضور پر تعداد این دستگاهها در زندگیمان، سؤالات اساسی در ذهن ما شکل خواهد گرفت. سوالاتی از این دست که؛
- آیا انسان موجودی منحصربهفرد است؟
- مزیت نسبی ما نسبت به سایر موجودات چیست؟
- انسان در کنار این ماشینها چه جایگاهی دارد؟
نسل جدید سیستمهای هوشمندی که در حال بهکارگیری هستند، جایگزین انسانها میشوند و ما را آزاد میکنند تا بتوانیم از زندگی و آنچه که در آن حضور داریم، لذت ببریم.
در حالتی دیگر؛ ماشینهای هوشمند به همکاران ما تبدیل میشوند و مهارتهای خود و ما را افزایش میدهند. در این حالت، حضور این ماشینها استاندارهای عملکرد تازهای از خود بهجا میگذارند و انتظارات را از بازده بالا میبرند.
اگرچه از گذشته نیز موضوع بهکارگیری رباتها در مشاغل معمولی وجود داشته و دارد، اما نکته مهم در نسل جدید ماشینهای هوشمند، قدرت واقعی تکنولوژیهای رباتیک در تواناییشان برای افزایش و گسترش قابلیتهای خود است.
ما به نوع جدید از مشارکت با ماشینهایی که بر روی نقاط قوت متقابل ما متکی میشوند، وارد میشویم و سطح همکاری و وابستگی انسان و ماشین را به سطح جدید میرسانیم.
- جهان پردازشگر
افزایش کمی و کیفی ریزتراشهها و قدرت شگفتآوری که برای پردازش اطلاعات ایجاد میکنند، جهان را به یک سیستم قابل برنامهریزی تبدیل میکند.
توسعهی ریزتراشهها، دیدن الگوهای نو و سیستمهای طراحی شده در مقیاس وسیع، فرصت بیسابقهای از توان پردازش قدرتمند دادهها و ایجاد ارتباطات را فراهم میکند که پیش از این، هرگز امکانپذیر نبوده است.
هنگامی که ما جهان را از دریچه دادهها بنگریم، هر چیزی در این جهان، و هر تعاملی که بین آنهاست، به داده تبدیل میشود و ما مشغول رمزگشایی از آنها خواهیم بود. البته نکته مهم آن است که؛ بیشتر به دستکاری دادهها برای رسیدن به نتایج مطلوب تمرکز میکنیم. بنابراین ما در عصری زندگی خواهیم کرد که؛ «همه چیز قابل برنامهریزی» خواهد بود، جهانی در شرایط محاسباتی، قابل برنامهریزی، قابل توصیف.
جمعآوری مقادیر بسیار زیاد دادهها و مدلسازی سیستمهای اجتماعی در مقیاس وسیع، کمک میکند تا در هر دو سطحِ خرد و کلان، الگوهای جدید، از روابطی که قبلاً نامریی بوده، کشف شده و پدیدار گردد.
مثلاً در سطح کلان؛ سازمانها، پدیدههای مانند پاندمی جهانی را برای جلوگیری از گسترش آن در سراسر جهان، مدلسازی میکنند. و در سطح خُرد؛ افراد مسیر خود به محل کار را از طریق سنسورهای ترافیکی که واقعیت موجود را رصد میکنند، شبیهسازی و بررسی میکنند.
مدلسازی، چه در سطح خُرد و چه در سطح کلان، الگوهایی را ارائه میدهند که در پیچیدگی و کمال، بیسابقه هستند.
در نتیجه، اگر در حال ساماندهی کسبُوُکارمان باشیم یا مدیریت سلامت فردی، در هر صورت زندگی و کار ما بهطور فزایندهای درگیر ارتباط با دادهها، الگوها در دادهها، تصمیمگیری مبتنی بر دادهها و استفاده از دادهها برای طراحی نتایج مطلوب، خواهد شد.
- بومشناسی رسانههای نو
ابزارهای ارتباطی جدید نیازمند ادبیات رسانهای جدیدی هستند که، فراتر از متن است.
فنآوریهای چندرسانهای جدید، بستر تغییرات ارتباطی هستند.
همانطور که فنآوریهای تولید ویدئو، انیمیشن دیجیتال، واقعیت افزوده، بازی و ویرایش رسانهها، پیچیدهتر و گستردهتر میشوند، اکوسیستم رسانهای نو و همچنین یک زبان مشترک ارتباطی در حال شکلگیری است.
اینترنت وب.۱ مبتنی بر متن بود. در حالی که اینترنت وب.۲ اکنون تبدیل به بستری برای ارتباط و تبادل دوجانبهای شده است که به ما اجازه میدهد روزانه میلیونها کاربر در تولید محتوای چندرسانهای مشارکت داشته باشند و همزمان، میلیون نفر در مورد این محتواها که از طریق لپتاپها و دستگاههای تلفن همراه، بدون محدودیت و خارج از زمان وُ مکان در دسترس قرار میگیرند، نظر بدهند و با یکدیگر تعامل داشته باشند.
رسانههای نو، خواستههای جدیدی را در معرض دید، توجه و شناخت مردم قرار میدهد. این اتفاق تأثیر شگفتآوری بر فرهنگ عمومی جهان دارد.
این دنیای تازه، نیازمند ایجاد هویت آنلاین است. در عینحال نیاز به افراد در فعالیتهایی مانند شهرت آنلاین و مدیریت هویت فعالیت میکنند.
این روشهای جدید، بستری برای گروهها فراهم میسازد تا با یکدیگر همکاری کنند و سطوح جدید شفافیت را برای کار وُ زندگی شخصی ما به ارمغان بیاورند.
نکته بسیار مهم دیگر؛ حساسیت ما نسبت به واقعیت و حقیقت است که احتمالاً توسط بومشناسی رسانههای جدید بهطور اساسی تغییر خواهد کرد.
ما باید نسبت به چیزی که در دنیای مجازی میبینیم با شک و تردید بیشتر بنگریم، چرا که ممکن است چیزی که میبینیم، چیزی متفاوت از واقعیت باشد.
نه تنها ما تفاسیر متعددی از آنچه دریافت میکنیم، داریم، بلکه ایجادکنندهی مطلب هم ممکن است روایتهای متفاوت و مختلفی را بیان کرده باشد.
- سازمانهای ابرساختیافته
فنآوریهای اجتماعی در حال شکل دادن به اشکال جدید تولید و ایجاد ارزش هستند.
فنآوریهای جدید و سیستم عاملهای رسانهای اجتماعی، سازماندهی بیسابقهای را برای تولید و ایجاد ارزش در اختیار ما قرار میدهند. پیش از این، خلق این سطح از تولید ارزش، تنها از طریق سازمانهای بسیار بزرگ امکانپذیر بود، اما اکنون سطح تازهای از ارتباطات اجتماعی، به ما امکان داده است که با بهرهبرداری از هوش جمعی افراد در تعامل، به مقیاس وسیعی از توانایی دست یابیم و ارزشهای فوقالعادهای را خلق کنیم.
به عبارت دیگر، ما میتوانیم امور را خارج از مرزهای سازمانی سنتی انجام دهیم. این ساختار، به معنای ایجاد ساختاری است که فراتر از اشکال و فرآیندهای اولیه است. این بدان معنی است که؛ همکاری و تعامل در مقیاسهای بسیار خُرد تا بسیار کلان امکانپذیر شده است. یادگیری استفاده از ابزارهای اجتماعی جدید برای کار، اختراع و کنترل، موضوعی است مهم در چند دهه آینده در مورد آن است.
ابزار و فنآوریهایی که هماکنون انواع مختلفی از سازمانهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی ما را تشکیل میدهند، امروزه برای بسیاری از سازمانها آشنا هستند، از جمله شرکتهای آموزشی و شرکتهای بزرگ. محصولات تولیدی آنها، حاصل دانش و تکنولوژی علمیای است که قرنهاست وجود دارد. امروز ما این چشمانداز سازمانی را مختل میکنیم.
مثلاً در موضوع بهداشت، تعاملی بین سازمانهای بهداشتی و مردم شکل گرفته که خود مردم در آن مشغول حل مشکلات هستند، مشکلاتی که هیچ یک از سازمانها، هیچوقت منابع لازم را برای انجام آن ندارند. مثل اینکه مردم، خارج از آزمایشگاههای سنتی و دفاتر پزشکان، از طریق بازیهای علمی و مشارکت و اجازه در جمعآوری آزمایشات بالینی خود، به این مساله کمک میکنند.
مثال دیگر؛ سیستمهای آموزشی باز است که بهطور فزایندهای برای هرکسی که میخواهد یاد بگیرد، در دسترس باشد. نسل جدیدی از مفاهیم سازمانی، مهارتهای کاری، نظریههای مدیریتی، علوم اعصاب و روانشناسی مثبتنگر، مورد بررسی و ارائه قرار میگیرند که زمینههای ایجاد پارادایمهای آموزشی جدید و ابزارهای جدید را فراهم خواهند آورد.
- اتصال جهانی
افزایش همبستگی جهانی، تنوع و سازگاری را در مرکز عملیات سازمانها قرار میدهد.
در سطوح پایین، جهانی شدن روندی بلندمدت بهسوی مبادلات و ادغام بیشتر در مرزهای جغرافیایی است. آمریکا و اروپا در این اتصال جهانی حضور توانمندی دارند و بهگونهای با منابع جهانی یکپارچه شدهاند که در ایجاد شغل، نوآوری و قدرت سیاسی مشکل خاصی ندارند. در برخی از کشورهای در حال توسعه مانند هند و چین، که منابع و بازارهای زیربنایی محدودی دارند هم برخی شرکتها، در زمینه فناوریهای تلفن همراه، حتی با سرعتی بالاتر از کشورهای توسعه یافته، نوآوری میکنند. اکنون چندین دهه است که اکثر شرکتهای چند ملیتی از شعبههای خارج از کشور خود به عنوان کانالهای فروش و پشتیبانی فنی برای دفتر مرکزی استفاده میکنند. در ده سال گذشته، شرکتهای خارج از کشور، به ویژه فعالان حوزه فنآوری اطلاعات، همه چیز را، از خدمات مشتریان تا توسعه نرمافزارها برونسپاری میکنند. با اینوجود، روش جاری همان است که؛ آزمایشگاههای تحقیق وُ توسعه همچنان در کشورهای توسعه یافته مستقر هستند و طراحی و نوآوریهای لازم در آنها صورت میگیرد. اگرچه دشوار است در حالی که بازارها در چین، هند و سایر کشورهای در حال توسعه رشد میکنند، این مراکز نوآوری محصولاتی را تولید کند که بتواند به نیازهای یک دسته کلی از مصرفکنندگان برسد.
حضور در مناطقی که رقبای جدید ظاهر میشوند، برای زنده ماندن حیاتی است، اما کافی نیست. برای شرکتهای بینالمللی، کلید موفقیت این است که؛ افراد را در همین محلها استخدام کنند و کارمندان محلی و فرآیندهای کسبوُکار محلی را در زیرساخت سازمانهای جهانی خود ادغام کنند تا بتوانند توان رقابتی خود را حفظ نمایند.