چه چیزهایی، یک زندگی خوب را شکل می‌دهد؟

پیش‌گفتار

انجام تحقیقات طولانی، کاری بسیار دشوار و طاقت‌فرساست. اما در عین حال نتایج بسیار گران‌بهایی نیز به بار می‌آورد. یکی از این تحقیقات، موردی است که سال‌ها در دانشگاه هاروارد تحت عنوان «Adult Development» در جریان است. این تحقیق به علت طولانی شدن، مدیرانی را عوض کرده است. در حال حاضر رابرت والدینگر، رهبری این مطالعه را به عهده دارد.

این بار با سخنرانی دکتر والدینگر، با عنوان «چه چیزی زندگی خوبی را رقم می‌زند؟ درس‌هایی که از طولانی‌ترین پژوهش تاریخ می‌توان آموخت» به سراغ TED رفتیم و موضوع جالبی را مرور می‌کنیم.

دکتر رابرت والدینگر، استاد روانپزشکی بالینی در دانشکده پزشکی هاروارد، مدیر مرکز روان درمانی و تحقیقات در بیمارستان عمومی ماساچوست است.

او دکتری A.B خود را از دانشگاه هاروارد و M.D را از دانشکده پزشکی هاروارد دریافت کرده است. نویسنده‌ی دو کتاب و مقالات علمی متعدد است. او یک روانپزشک و مربی روانکاوی‌ست. وی دانشجویان پزشکی دانشگاه هاروارد و دستیاران روانپزشکی را آموزش می‌دهد و همچنین در دانشکده موسسه روانکاوی بوستون مشغول به کار است. جالب‌تر این که او یک راهب ذن است.

برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد یافته‌های پژوهشی او، می‌توانید به وب‌سایت او مراجعه کنید.

www.RobertWaldinger.com

 

75 سال به‌دنبال راز شادی

متن سخنرانی دکتر والدینگر در تد، تحت عنوان «چه چیزی یک زندگی را خوب می‌کند؟»:

در طول مدتی که زندگی می‌کنیم، چه چیزی ما را سالم وُ شاد نگه می‌دارد؟

اگر قرار بود الان شما برای آینده‌تان به بهترین نحو سرمایه‌گذاری کنید، کجا زمان و انرژی خود را صرف می‌کردید؟

در ابتدای این قرن، یک نظرسنجی از نسل جوان شد. در این تحقیق از آن‌ها پرسیده‌اند: «مهم‌ترین اهداف زندگی‌شان چیست؟»

بیش از ۸۰ درصد گفته‌اند که؛ هدف اصلی آن‌ها در زندگی پولدار شدن است. و ۵۰ درصد ازهمین جوانان اهداف اصلی دیگری را عنوان کرده‌اند، مثلاً مشهور شدن.

همواره به ما گفته شده که شدیداً کار کنید و بیشتر به دست آورید. به ما این تصور را داده‌اند؛ به منظور داشتن یه زندگی خوب این کار لازم است.

اگر بتوانیم کل زندگی را ببینیم، با بررسی گذر زمان چه چیزی برای‌مان آشکار می‌شود؟ اگر بتوان مردم را از زمان نوجوانی تا سن پیری مطالعه کنیم با این هدف که؛ «چه چیزی واقعاً مردم را شاد نگه می‌دارد؟»

ما این کار را انجام دادیم. در تحقیقی که به عنوان طولانی‌ترین مطالعه بر روی رشد انسان در دانشگاه هاروارد انجام دادیم، زندگی ۷۲۴ مرد را زیر نظر گرفتیم. زندگی این افراد از جوانی تا کنون به مدت 75 سال بررسی شده است. ما هر سال در مورد کار، محل زندگی و سلامتی آن‌ها تحقیق کرده‌ایم. همه این سؤالات بدون اطلاع از زندگی آن‌ها پرسیده می‌شد.

این مطالعه بسیار نادر است. مطالعاتی از این قبیل در طول یک دهه از بین رفته است، زیرا بسیاری از مردم، مطالعه را رها کردند یا بودجه پروژه قطع شده است یا محققین جدا شده‌اند یا افراد مرده‌اند، و هیچ کس آن‌ها را پیگیری نکرده است. ولی با ترکیبی از شانس و با مقاومت و اصرار چند نسل از پژوهشگران این مطالعه انجام شد.

حدود ۶۰ مرد از ۷۲۴ مرد شرکت کننده، هنوز زنده هستند و هنوز در این مطالعه حضور دارند بیشتر آن‌ها بالای ۹۰ سال سن دارند و ما الان شروع به مطالعه برروی بیش از ۲٫۰۰۰ نفر ازبچه‌های این مردها کرده‌ایم و من مدیر چهارم این تحقیق هستم.

از ۱۹۳۸ زندگی دو گروه را در نظر گرفته‌ایم. گروه اول از این مطالعه زمانی آغاز شد که آن‌ها سال دوم دانشگاه هاروادر بوده‌اند و در طول جنگ جهانی دوم دانشگاه را تمام کرده‌اند. تعداد زیادی از آن‌ها به خدمت جنگ در آمدند و گروه دومی که ما زیر نظر گرفته‌ایم گروهی از پسران، از فقیرترین محله‌های بوستون بود.

پسرانی که در این مطالعه بودند، مخصوصاً از خانواده‌های مشکل‌دار و محروم انتخاب شدند. در سال ۱۹۳۰ در بوستون آن‌ها در اتاق‌های فاقد آب گرم و سرد زندگی می‌کردند. زمانی که آن‌ها وارد تحقیق گشتند، همگی مصاحبه شدند و آزمایشات پزشکی را انجام دادند. ما به خانه‌های‌شان رفته وبا والدین آن‌ها صحبت کردیم. زمانی که این نوجوانان به بزرگسالی رسیدند به تمام جنبه‌های زندگی وارد شدیم. آن‌ها کارگر، وکیل یا دکتر شدند. یک نفر هم رئیس جمهور آمریکا شد. عده‌ای الکلی و عده‌ای مبتلا به شیزوفرنی شدند. عده‌ای از نردبان اجتماعی صعود کرده و تمام مسیر را تا بالا رفته‌اند و عده‌ای نیز مسیر را در جهت عکس پایین آمدند.

بنیان‌گذاران این مطالعه هرگز در رویای‌شان هم تصورنکرده‌اند که ۷۵ سال بعد، من در این جا ایستاده‌ام و به شما می‌گویم؛ این مطالعه همچنان ادامه دارد.

هر دو سال یک بار، افراد و محققین فراخوانده می‌شدند و محقیقین از آن‌ها در مورد زندگی‌شان سؤال می‌کردند.

خیلی از آن‌ها در مرکز شهر بوستون می‌پرسیدند: «زندگی من خوب نیست چرا همچنان تحقیق می‌کنی؟»

اما افرادی که از هاروارد مورد تحقیق بودند، هرگز این سؤال را نکردند.

برای داشتن شمای واضحی از زندگی‌ها، ما نمی‌توانیم فقط پرسشنامه بفرستیم. بلکه مصاحبه در اطاق نشیمن آن‌ها انجام می‌شود. سوابق پزشکی را از دکترشان می‌گیریم. از آن‌ها خون گرفته و اسکن مغزی انجام می‌دهیم. با فرزندان‌شان صحبت می‌کنیم. موقع بیان نگرانی‌ها با همسران‌شان، تصاویر را ضبط می‌کنیم. ده سال پیش ما از همسران‌شان تقاضا کردیم به مطالعه ما بپیوندند. خیلی از آن‌ها گفتند: «میدونی! دیگه دیره»

خُب ما چه به دست آوردیم؟ چه درس‌های به دست آورده‌ایم از صدها هزار برگ اطلاعاتی که از زندگی آن‌ها جمع کرده بودیم؟ نتایج، درس‌هایی درمورد ثروت، شهرت یا سخت‌کوشی نیست. پیام روشنی که از این مطالعه ۷۵ ساله گرفتیم این است که؛ روابط خوب ما را شادتر و سالم‌تر می‌کند.

ما ۳ درس بزرگ از این مطالعه به‌دست آورده‌ایم؛

www.torabikamal.com 2
www.torabikamal.com 2

ارزش روابط اجتماعی واقعاً خوب است

برای از بین بردن تنهایی، روابط اجتماعی واقعاً خوب است. به نظر می‌رسد که افرادی با روابط اجتماعی زیاد با خانواده، دوستان و اجتماع خود، شادتر و از نظر فیزیکی سالم‌تر هستند. همچنین نسبت به افرادی که روابط کمتری داشرند، طولانی‌تری عمر می‌کنند. «تنهایی» یک تجربه سمی است. افرادی که گوشه‌گیرند، حس می‌کنند نسبت به افراد اجتماعی، کمتر خوشحال‌اند؛ سلامتی‌شان زودتر از میانسالی به خطر می‌افتد؛ کارکرد مغز خود را زودتر از دست می‌دهند و نسبت به کسانی که تنها نیستند، زندگی کوتاه‌تری دارند.

در هر دوره‌ای این واقعیت تلخ وجود دارد که بیش از یک پنجم آمریکایی‌ها تنها هستند. ما کشف کردیم که؛ هم می‌شود در یک جمع، تنها باشید و هم در حالی که ازدواج کرده‌اید، همچنان تنها باشید.

کیفیت رابطه مهم است

تعداد دوستان مهم نیست. حتی مهم نیست در یک رابطه ایجاد شده، تعهد دارید یا نه. بلکه موضوع اصلی، کیفیت روابط نزدیک است. جروُبحث واقعاً برای سلامتی مضر است. مثلاً ازدواج‌های مشکل‌دار و بدون احساس برای سلامتی بدتر از گرفتن طلاق بوده است.

روابط گرم در میانسالی سلامتی را حفظ می‌کند.

یکبار افراد را در ۸۰ سالگی بررسی کردیم. می‌خواستیم به میانسالی آن‌ها نگاهی بیاندازیم و ببینیم می‌توانیم پیش‌بینی کنیم در دهه هشتاد زندگی، چه کسی شاد وُ سلامت است و چه کسی نیست؟

وقتی تمام اطلاعات آن‌ها را کنار هم گذاشتیم، افرادی که در سن ۵۰ سالگی از روابط خود رضایت داشتند، در ۸۰ سالگی، جزو سالم‌ترین افراد بودند.

روابط خوب و نزدیک از ما محافظت می‌کند و ناملایمات، ما را به سمت پیری می‌برد.

بیشترین زوجهایی که در ۸۰ سالگی‌شان احساس خوشحالی و رضایت می‌کردند، در عین حال بیشترین درد جسمانی را هم نسبت به بقیه داشتند، ولی به همان اندازه خوشحال مانده بودند، چرا که روابط خوبی در طول زندگی‌شان به دست آورده بودند. ولی افرادی که روابط خوبی نداشتند، به شدت از درد جسمانی شکایت می‌کردند، چرا که درد احساسی، درد جسمانی آن‌ها را تشدید می‌کرد.

روابط خوب فقط جسم ما را محافظت نمی‌کند، بلکه مغزمان را نیز محافظت می‌کنند

به نظر می‌رسد که وجود یک رابطه وابسته‌ی امن، با یک فرد دیگر در ۸۰ سالگی، حفاظت کننده است. معمولاً افرادی که در روابط احساسی و انسانی هستند، در جاهایی که بتوانند روی کمک دیگران حساب کنند، دارای حافظه‌ی قوی‌تر و طولانی‌تری هستند. اما افرادی که روابط‌شان همیشه مناسب نبوده و نمی‌توانند در زمان نیاز، به فرد دیگر تکیه کنند، از دست دادن حافظه را زودتر تجربه می‌کنند.

طبیعی است که زوج‌ها با هم اختلاف و بگو مگوهایی داشته باشند. وقتی که زوج‌های ۸۰ ساله، با هم جروُبحث می‌کردند، تا زمانی که نسبت به هم احساس تعلق داشتند، حتی در روزهای سختی و مشکلات، این بحث‌ها تأثیر منفی درخاطر آن‌ها نمی‌گذارد.

پس این پیام که روابط خوب برای سلامتی ما خوب هستند یک موضوع خیلی قدیمی است. پس چرا به این سختی فهمیده می‌شود و به این راحتی از آن چشم‌پوشی می‌شود؟

 

خوب! زیرا ما انسان هستیم. دوست داریم هر چیزی را سریع درست کنیم، چیزی که به دست می‌آوریم و باعث خوب شدن زندگی می‌شود را حفظ کنیم. رسیدگی به خانواده و دوستان کار سختی‌ست. روابط، گیج‌کننده و پیچیده هستند. و البته کاری نیست که مورد علاقه باشد. چرا که، کاری است مادام العمر و تمام نشدنی.

در این مطالعه، حتی افراد ۷۵ ساله هم، مثل جوانانی که مورد مطالعه بودند، اعتقاد داشتند؛ برای رسیدن به یک زندگی خوب؛ به شهرت، ثروت، موفقیت در کار، نیاز است. اما بارها و بارها تحقیقات نشان داد که همین افراد ۷۵ ساله، زمانی خوشحال بودند و وضعیت خوبی داشتند که؛ رابطه خوبی با خانواده، دوستان و جامعه خود داشته‌اند.

در مورد شما چطور؟ اجازه دهید بگویم شما که ۲۵، ۴۰ یا ۶۰ ساله هستید، شما از یک رابطه (عاشقانه) چه چیزی یاد می‌گیرید؟

خوب! فرصت‌ها عملاً بی‌انتها هستند. یک فرصت، می‌تواند چیزی به سادگی گذراندن زمان با مردم، ایجاد یک زندگی، رابطه جدید با یکدیگر، بیرون رفتن شبانه و یا حتی قدم زدن و صحبت با یک عضو خانواده باشد. در مقابل، بودن با افراد کینه‌ای به همان شدت تأثیر منفی وحشتناکی دارند.

مایلم با شعری از مارک توان بحث را تمام کنم بیش از یک قرن پیش، او به دنبال برگشتن به زندگی خود بود، و این را نوشت:

 

«زمانی نمانده است

زندگی خیلی کوتاه است

برای بحث‌ها، عذرخواهی‌ها، دل شکستن‌ها،

فقط برای دوست داشتن

زمان وجود دارد»

 

پس برای یک لحظه هم که شده، راجع به زندگی خوبی که با روابط خوب ساخته شده، صحبت کنید.

 

پ.ن: این سخنرانی را آقای حمیدرضا معماریان در اطریش از انگلیسی به فارسی برگردانده‌اند و سرکار خانم سهیلا جعفری از کانادا هم آن را مورد بازنگری قرار داده‌اند. با توجه به این که این بزرگواران بسیار مقید بوده‌اند تا قوانین ترجمه را رعایت کنند، متاسفانه متن ارائه شده، برای خواننده فارسی زبان جالب نبود. لذا بنده آن را به صورت یک برداشت آزاد، بازنویسی و ویرایش نمودم. امیدوارم عزیزانم کاستی‌های آن را بر من ببخشند و در صورتی که اصلاحی بر آن دارند، مرا در جریان بگذارند. بازنشر این متن به هر صورت، حتی بدون نام بردن از بنده، نتیجه‌ای جز آگاهی بخشی بیشتر و توسعه دانش ندارد، لذا کاری زیبا و پسندیده است.

نظر دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *